آذرگان، جشن احترام به آتش

ماه نهم سال و روز نهم ماه ایرانیان به نام آذر و به معنی «آتش» نامیده می‌شود. پاسبانی این ماه و این روز به ایزد آذر واگذار شده است. روز آذر از ماه آذر به دلیل هم‌زمان شدن روز و ماه جشنی در ایران برگزار می‌شد، موسوم به «آذرگان» یا «آذرجشن». به روایت ابوریحان بیرونی، در این روز مردم به زیارت آتشکده‌ها می‌رفتند.
امروزه این جشن هنوز هم در میان زرتشتیان در روز نهم آذر تقویم زرتشتی که برابر با سوم آذر تقویم رسمی کشور است، برگزار می‌شود و البته به جشن مختصری همراه با اوستاخوانی، بویژه خواندن «آتش نیایش» محدود شده است. امسال به دلیل تغییراتی در هیئت رییسه انجمن زرتشتیان و جابه‌جایی‌هایی که در حال انجام است و نیز به دلیل درگذشت شادروان موبد جهانگیر اوشیدری این جشن برگزار نمی‌شود.
«آتش نیایش»، نماز مخصوص آتش، بخشی است از یسنای 62، بند 9 که با این کلمات آغاز می‌شود: «نماز به تو ای آتش، ای بزرگ‌ترین آفریده اهورامزدا و سزاوار ستایش.»
وجود نیایشی برای آتش اهمیت این عنصر را نزد ایرانیان آشکار می‌سازد. ایرانیان شاخه‌ای از هند و اروپاییانی که قرن‌ها پیش از میلاد، از سرزمین‌های سرد شمالی در جست‌وجوی یافتن سرزمین‌های گرم، سرانجام در این سرزمینی که بعدها «ایران» خوانده شد، سکنی یافتند، ارزش گرما و نور و آتش را بسیار بیشتر از دیگر مردمان درک می‌کردند. آتش برای آنان نشان هر نوری است، نور خورشید و ماه (آتش آسمانی) یا شعله آتش سوزان و امروزه نور چراغ فروزان.
اهمیت این عنصر آن‌چنان بوده است که در اساطیر ایران، ایزدی برای آن درنظر گرفته‌اند. آذر/ آتش/ آتُر و یا آتَر ایزدی است که او را پسر اورمزد به شمار آورده‌اند و آتش روشن نشانه مرئی حضور اورمزد است. تقدس و گرامی بودن آتش ریشه کهن دارد. همه اقوام روی زمین به شکل و عنوانی آتش را ستوده و گرامی داشته‌اند. پیشرفت‌های بشری نیز مرهون این عنصر است که موجد و مولد و محرک بخار و الکتریسیته و گاز و کشتی و راه‌آهن و کارخانه و همه صنایع بوده و هست. امروز در روی زمین ملتی که مواد سوختنی چون نفت و زغال‌سنگ در خاک او فراوان باشد، ثروتمند و مورد توجه همه دنیاست. آتش ظلمت شب را برمی‌چیند، در سرمای سخت، گرمای رهایی‌بخش خود را نثار آدمیان می‌کند. کانون خانواده را گرمی می‌بخشد و پخت غذا را تامین می‌کند. ایرانیان جشن‌های متعددی در گرامی‌داشت آتش داشته‌اند که مهم‌ترین و باشکوه‌ترین آن‌ها جشن سده (دهم بهمن) است. «آذرگان» دومین آذر جشنی است که در روایات ذکر می‌شود و طبق روایت بیرونی در اواخر زمستان برگزار می‌شده است. آذر جشن اولی مصادف با چهارم شهریور به نام شهریورگان در اوایل زمستان بوده است. ظاهرا از زمانی که روایت بیرونی را شامل می‌شده تا امروز یک جابه‌جایی تقویمی رخ داده است. چون امروزه آذرگان در فصل پاییز و تقریبا اوایل فصل سرما واقع شده است. بیرونی در مورد این جشن می‌نویسد: «رسم است که در این روز خود را با آتش گرم کنند، زیرا این ماه آخرین ماه زمستان است و سرما در پایان فصل سخت‌تر و حادتر می‌شود. این جشن آتش است و به نام فرشته موکل بر همه آتش‌ها چنین خوانده شده است و زرتشت فرمان داده است که در این روز به آتشکده‌ها بروند و در آن جا قربانی‌ها کنند و در کارهای جهان به مشورت بپردازند.»
البته منظور از قربانی مراسم یزش زرتشتیان است، چون می‌دانیم که زرتشت با قربانی خونین مخالف بود.
قرینه هندی ایزد آتش، اَگنی است که در اسطوره‌های هندی رابط میان خدا و آدمیان است. در میان رومیان و یونانیان هم آتش مقدس بوده است. هستیا (Hestia) خدای آتش یونان و وستا (Vesta) خدای آتش رومیان بود. وستا معبدی داشت که دوشیزگان خدمت‌گزار آن باید در پاکدامنی به سر می‌بردند و نمی‌گذاشتند آتش مقدس که پشتیبان دولت روم تصور می‌شد، خاموش شود.
در برگزاری آیین‌های زرتشتی آتش مرکزیت دارد. در این دین، سه گروه آتش مقدس آیینی وجود دارد، به نام‌های آتش بهرام، آتش آدِران و آتش دادگاه. آتش بهرام قداست خاصی دارد؛ زیرا با تشریفاتی طولانی آماده می‌شود. شانزده آتش را از منابع مختلف جمع‌آوری می‌کنند و آن‌گاه ۱۱۲۸ بار آن را تطهیر می‌کنند، یعنی هیزم را روی آتش می‌گیرند؛ وقتی با گرمای آتش، این هیزم شعله‌ور شد، یک مرحله تطهیر انجام گرفته است. این جریان یک سال به درازا می‌کشد. تعداد آتش‌های بهرام محدود است و به مراقبت خاص نیاز دارد. آتش آدران از چهار نوع آتش تهیه می‌شود و این آتش را هم با آن که اهمیت کمتری از آتش بهرام دارد، روحانیان پاسداری می‌کنند. اما از آتش دادگاه حتی یک غیرروحانی نیز می‌تواند نگهداری کند.
علاوه بر آتش‌های آیینی، تقسیم‌بندی دیگری از آتش در اوستا آمده است. بنابر یسنای 17، بند 11، در جهان پنج گونه آتش مینوی هست:
1. آتش برزیسوه (Barzisavah) که در برابر اورمزد می‌سوزد.
2. آتش وهوفریانه (Vohufrayana) که در تن مردمان و جانوران جای دارد (به عبارتی: غریزه)
3. آتش اوروازیشته (Urvazishta) که در گیاهان است.
4. آتش وازیشته (Vazishta) که در ابرهاست (به عبارتی: آذرخش).
در اسطوره تیشتر، ایزد باران، او به هنگام نبرد با دیواپوش (دیو خشکسالی)، گرز خود را بر همین آتش می‌کوبد و از شراره این آتش است که دیو سپنجروش، همکار دیواپوش، از وحشت خروشی برمی‌آورد و هلاک می‌شود (نماد رعد و برق پیش از باران تند).
5. آتش سپنیشته (Spanishta) که در کانون‌های خانوادگی جای دارد.
به جز این دو گونه تقسیم‌بندی، سه آتش یا آتشکده بزرگ اساطیری نیز وجود داشته که عبارت بودند از: آذر فَرَنْبَغ (آتش موبدان)، آذر گُشْنَسْبْ (آتش ارتشتاران) و آذر بُرزین مهر (آتش کشاورزان). این سه آتشکده را سه قهرمان زمینی، به ترتیب جمشید در فارس، کیخسرو در آذربایجان و کی‌گشتاسب در خراسان تاسیس کردند. در دوره ساسانی آتشکده‌هایی با این نام‌ها وجود داشته است که در روایت‌ها اصل آن‌ها را از این آتش‌های اساطیری دانسته‌اند. برای شخصیت مینوی آتش در اوستا اسطوره‌هایی نقل شده است که زیباترین آن، داستان ستیز این ایزد با ضحاک (اژی دهاک) سه سر، شش چشم و سه پوزه بد آیین است بر سر فرّه ایزدی. هنگامی که جمشید، پادشاه آرمانی اساطیری ایران مرتکب گناه شده و غرور بر او چیره می‌شود، فرّه ایزدی (نیروی آسمانی که در وجود او به ودیعه نهاده شده بود) از او می‌گریزد. این فرّه در سه نوبت و در سه بخش به شکل مرغی به پرواز درمی‌آید. بخش اول را مهر دریافت می‌کند که بر همه سرزمین‌های اهورایی سلطه می‌یابد. دومین بخش نصیب فریدون می‌شود که بر اژی دهاک پیروز می‌شود. سومین بخش را گرشاسب دلاور که اژدهای شاخدار و زیان‌بخشان دیگر را نابود می‌کند، نصیب می‌برد. پیش از آن که فریدون بر فرّه دست یابد، اژی دهاک (ضحاک) ویران‌گر برای دستیابی به فره ایزدی می‌تازد و آتش سعی در نجات آن دارد. ستیزی میان این دو درمی‌گیرد و همچون دو پهلوان به رجزخوانی با یکدیگر می‌پردازند. اژی دهاک تهدید می‌کند که هرگز نخواهد گذاشت آتش روی زمین بدرخشد و آتش تهدید می‌کند که اگر اژی دهاک بر فره دست یابد، چنان بر پشت و دهان او آتش خواهد افروخت که تاب راه رفتن نداشته باشد و آن‌چنان اژی دهاک را وحشت‌زده می‌کند که او دست پس می‌کشد. به این ترتیب، فرّه نجات می‌یابد و به دریای فراخکرد (دریای بی‌انتهای کیهانی در اساطیر ایران که در کنار البرز است و یک سوم زمین را دربرمی‌گیرد) می‌رود تا سرانجام فریدون بر آن دست می‌یابد.
هنگامی که زرتشت می‌خواهد گشتاسب را به دین خود فراخواند، با بیست و یک نسک اوستا و سَرو همیشه سبز و آتش همیشه روشن به دربار گشتاسب می‌رود و معجزات خود را به او عرضه می‌کند. سرانجام برای ثبات بخشیدن به ایمان گشتاسب که هنوز تردیدی در خاطرش هست، بهمن و اردیبهشت امشاسپند و ایزد آتش خود را به او می‌نمایند و تردید را از اندیشه او می‌زدایند.
به این ترتیب، ایزد آتش در اشاعه دین زرتشت نیز نقش مهمی داشته است. در اساطیر ایران، خداوند در شش نوبت پیش نمونه‌های شش پدیده اصلی آفرینش را می‌آفریند که عبارتند از: آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان. اما این اعتقاد نیز وجود داشته که آفریده هفتمی هم هست و آن «آتش» است. هر چند وجود آتش پیدا و محسوس است، اما چون «در همه چیز پراکنده است» (گزیده‌های زادسپرم)، بنابراین در شش آفرینش دیگر نیز ساری و جاری است. نه تنها تخم و بذر همه جانداران (گیاهان و حیوانات) از آتش اشتقاق یافته، بلکه آتش در رگ و ریشه زمین نیز وجود دارد. اگر ریشه گیاهان در زمستان از سرما خشک نمی‌شود و آب چشمه‌ها در زمستان گرم است به این سبب است. آتش در آسمان نیز هست. زیرا برقی که می‌زند، آتش است. خود خورشید طبیعتی آتشین دارد که می‌تواند گرما و نور بدهد. این آتش فروزان از روشنایی بی‌کرانه که جایگاه اهورامزداست و در بالا لبه آسمان قرار دارد، می‌آید (بند هشن).
در دعای «آتش نیایش»، آتش را باشنده خانه مردمان (نمانا ناهو مَشیا کَنام) می‌دانند. به آن آتش بایستی «هیزمی که هست خشک و در روشنایی نگریسته شده» و بوی شایسته (بویده) و خوراک شایسته (فِتوَه) رساند.
«آتش چشم دوخته است به دست‌های همه گذرکنندگان. چه چیز می‌آورد دوست برای دوست؟ دوست گذرکننده برای دوست یکجانشین. کاش دوست برای دوست بیاورد هیزم از راه اَشویی بریده شده، یا بَرسَم از راه اَشویی گسترده شده یا چوب انار از برای او. پس آفرین کند آتش اهورامزدا داده» (آتش نیایش، بند 14).
اتاقی که آتش مقدس در آن می‌سوزد، چهارگوش است و به سه طرف (غرب، شمال و شرق) پنجره دارد تا غیرروحانیان بتوانند آیین نیایش را دنبال کنند و پرستش خودشان را به جا آورند. مردم از ورودی غربی وارد می‌شوند. (ردّ پای بنای آتشکده‌ها را در معماری ایران پس از اسلام در ساختمان بسیاری از مسجدها می‌توانیم ببینیم، از این جمله است مسجد جامع فَهرَج یزد).
در وسط آتشکده، روی یک میز سنگی، ظرفی فلزی وجود دارد که آتش در آن نگهداری می‌شود (آتشگاه) و همچون شاهی مورد احترام قرار می‌گیرد.
همچون سایر عناصر آفریده خداوند (آب و باد و خاک)، آتش نیز باید به دور از ناپاکی‌ها باشد. از این رو، زرتشتیان هیچ گاه آتش را به کثافات نمی‌آلایند. جسد و لاشه را در آتش نمی‌سوزانند و حتی مراقبند که بخار دهان و نفس به آتش نرسد. به همین جهت سیگار و قلیان کشیدن نزد زرتشتیان نارواست.
از این گذشته، در نمازهای پنج‌گانه که زرتشتیان هر روزه به جا می‌آورند، قبله آنان روشنایی و نور است به هر شکلی که تجلی نماید.
احترام گذاشتن به آتش و رو به سوی نور نماز خواندن باعث شده عده‌ای که از فلسفه این دین اطلاع نداشتند، زرتشتیان را «آتش پرست» بخوانند. خود کلمه «آتش پرست» یعنی «کسی که از آتش پرستاری و نگهداری می‌کند» و اصلا در مفهوم جایگزین کردن آتش با خدای یکتا نیست، اما به غلط چنین مفهومی از آن استنباط شده است. حال آن که می‌دانیم خدای یگانه نزد زرتشتیان با نام «اهورامزدا» خوانده می‌شود و اگر آنان تجلی خداوند را در نور می‌دانند، مشابه این امر را در ادیان دیگر نیز می‌یابیم. در قرآن مجید، سوره نور، آیه 35 آمده است: «اللّهُ نور السموات و الارض» (خداوند نور آسمان‌ها و زمین است). در انجیل، رساله اول یوحنا، باب اول، آیه 5 می‌خوانیم: «این پیغامی است که ما از او شنیده‌ایم و اینک به شما بازگو می‌کنیم که خداوند نور محض است و ظلمت و تیرگی در او بکلی وجود ندارد.» ‌در تورات، سفر ‌خروج، باب سوم، آیه‌های 1_5 می‌نویسد: «اما موسی گله پدرزن خود، یَترون (Yatrun)، کاهن مدیان را شبانی می‌کرد و گله را بدان طرف صحرا راند و به حوریب که جبل الله باشد، آمد. فرشته خدا در شعله آتش از میان بوته‌ای ظاهر شد و چون او نگریست اینک آن بوته به آتش مشتعل است، اما سوخته نمی‌شود و موسی گفت اکنون بدان طرف شوم و این امر غریب را ببینم که بوته چرا سوخته نمی‌شود. چون خداوند دید که برای دیدن مایل بدان سو می‌شود، از میان بوته ندا در داد و گفت: «ای موسی ای موسی. گفت: لبیک. گفت: بدین‌جا نزدیک مشو و نعلین خود را از پاهایت بیرون کن زیرا مکانی که در آن ایستاده‌ای زمین مقدس است و من خدای تو هستم.»
همین موضوع در قرآن، سوره طه، آیات 10_13 نیز آمده است. در آیات 11 و 12 این سوره می‌خوانیم: «چون موسی به آن آتش نزدیک شد، ندا شد که ای موسی، من پروردگار توام، تو نعلین از خود به دور کن که اکنون در وادی مقدس قدم نهادی.»
زرتشت نیز در یسنا، کرده 32، بند 2 می‌گوید: «به آنان اهورامزدا، پروردگاری که با پاک‌منشی پیوسته و با نور یکسان است، با خشترا (شهریاری) پاسخ دهد.»
از تمام این آیات آسمانی چنین برمی‌آید که همه پیامبران بزرگ خداوند یکتا را نورالانوار و فروغ بی پایان یا شعله فروزان می‌دانند.
در تمام ادیان نیز برای پرستش خدای یکتا قبله معین شده است تا تمام پیروان مذهب که در محلی اجتماع کرده‌اند، یکنواخت به یک سو رو کنند و یک‌دل و یک‌زبان به پرستش بپردازند و با تمرکز به سویی معین بر خیالات نفسانی و تمایلات شیطانی خود غلبه کنند و به این ترتیب، راز و نیاز خود را به خالق کل بهتر برسانند. قبله مسلمانان کعبه است. ساختمان کلیسای مسیحیان طوری است که محراب آن همیشه رو به مغرب است و در نتیجه مسیحیان هنگام نماز رو به سوی مشرق می‌کنند. یهودیان هنگام نماز رو به سوی بیت‌المقدس دارند. قبله زرتشتیان هم نور است.
پروفسور طاهر رضوی، از دانشمندان مسلمان هندی و استاد دانشگاه کلکته نیز در کتاب خود به نام «پارسیان اهل کتاب‌اند» به مقایسه دین زرتشت با سایر دین‌های آسمانی می‌پردازد و توضیح می‌دهد که در قرآن و تورات هم بارها از آتش و فروغ ستایش شده است. او همچنین در قیاس مناسک زرتشتی در احترام به آتش و مراسم حج در میان مسلمانان، می‌گوید: «کسانی که خارج از دایره اسلام‌اند، چون می‌بینند که حجاج بیت‌الله الحرام در زمان زیارت کعبه مقدسه، حجرالاسود را از روی شوق و شعف بوسیده و قبله خود ساخته و موافق آداب مخصوص زیارت، پاره‌ای آیات و ادعیه عربی تلاوت می‌کنند، ما را هم سنگ‌پرست گمان می‌کنند. لیکن شبهه نیست که ما این سنگ را پرستش نمی‌کنیم، بلکه در موقع زیارت مکه آن را مقدس شمرده و به آن فقط احترام می‌گذاریم. پارسیان (زرتشتیان ساکن هند را می‌گویند) را حال بدین منوال است. آن‌ها هم هرگز آتش را پرستش نمی‌کنند، بلکه آن را احترام می‌گذارند.»

منابع:
آذر گشسب، موبد اردشیر؛ «خُرده اوستا»، تهران: چاپ راستی، 1354.
آموزگار، ژاله؛ «تاریخ اساطیری ایران»، تهران: سمت، 1380.
بویس، مری؛ «تاریخ کیش زرتشت»، ترجمه همایون صنعتی‌زاده، تهران: توس، 1374.
پورداود، ابراهیم؛ «یشت‌ها»، ج 1، تهران: طهوری، 1347
کریستن سن، آرتور؛ «نمونه‌های نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه‌ای ایرانیان»، ترجمه و تحقیق: ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران: نشر چشمه، 1377.
ویدن گرن، گئو؛ «دین‌های ایران»، ترجمه منوچهر فرهنگ، ویراسته آرزو رسولی، تهران: آگاهان ایده