نسخی زیبا و نگاهی به فلسفه شاد زیستن


درود
روزگارتان به شیرینی شهد گلهای پارسی.
اندیشه تان به پاکی پندار ایزدی.
استواریتان به سان ستیغ سر بلند دماوند.
دیرپاییتان به مانند ستونهای کهنسال و سترگ تخت جمشید.
زیباییتان همچون ارنواز ایزد بانوی آتش.
مهربانیتان چون میترای مهر آفرین.

============================================

به نام خداوند جان و خرد.
به نام آنکس که شادی را آفرید و به نام آنکس که انسان را آفرید و به نام آنکس که شادی را برای انسان آفرید. (کورش بزرگ)



فلسفه ی جشن های ایرانی




ایران کهن ، ناپایداری جهان به معنای ناپایداری زندگی نیست ، چرا که زندگی در جهان ناپایدار ـ یا به گفته ی حافظ، " جهان بی بنیاد " ـ قانونمندی خود را دارد. زندگی سرشار از زیبایی است و انسان در آن پرامید و بی بیم در راستای مسئولیت خود گام بر می دارد تا بتواند از بار بی آیین اندیشه های » اهریمنی « کاسته و بر اساس نیکی های سه گانه، با شادمانی به ساختن جهانی نو ، آبادانی جهان و پیشرفت آن بپردازد تا شایسته زندگی و نام جاودانه گردد.
در این "جهان زایای بار آور" شادی و آبادی پیوند و پیوستی تنگاتنگ دارند و، بر این اصل و بنیان، دریوزگی و قلندری و نکوهش جهان مادی بی معناست . انسان در ین نگاه فلسفی منفی گرایی، یعنی پشت کردن به دنیا، را مذموم شمرده و عشق به هستی را در هر گام نیک خود جلوه گر می سازد و چشمان ستایشگر و نیایش بر خود را بر همه ی داده های اهورایی می دوزد، نیرو می گیرد و نیرو می بخشد و میدان عشق را همچون سمندر در آتش با شیدایی طی می کند . پویش او بر مبنای اعتبار و باور به قانون اشا ست و در جام جهان بین او زندگی کنونی تدارکی برای جهان پسین نیست . انسان دراین آیین، در گسترش جهان و تکامل و رسایی آفرینش همراه و همگام اهورامزداست . او گناهکار ازلی نیست که در به روی ببندد و نفس خویش را به طناب بکشد تا به رستگاری دسترسی یابد . رستگاری در گام های بلند نیک اوست . اصل گزینش بر پایه اندیشیدن و سنجیدن استوارست و انسان با خردمندی این را نیوشیده است .
شادی در آیین ایرانی بنیانی پر اعتبار دارد . نگاهی کوتاه به راز و رمز آفرینش به روشن شدن مطلب یاری خواهد داد . بنا بر آنچه در بندهش آمده است، نخست آسمان و به یاری آسمان شادی آفریده شد ...یعنی پیش از موجودیت انسان. پس شادی از نخستین گاه آفرینش، با هستی همزبان ، همزمان و همگام است . اینجا این موضوع روشن می شود که شادی به نشانه ی درون مایه هستی از ویژگی های آفرینش است . مطرح شدن شادی به عنوان یک اصل عمده دراین نظام فکری بسیار شایان نگرش است ، چرا که شادی، نیک کرداری و پایه ی اعتماد آدمی است در زندگی . هرچند مرگ نقطه ی پایانی آدمی قلمداد می شود ولی در همین ختم هم آغازی و وصلی هست یا به بیانی دیگر سیکل دیگری بر مبنای نظم گیهانی (اشا) می آغازد .این چنین است که در آیین ایرانی بر مرگ تن مویه کردن روا نمی باشد ، چرا که مویه و ماتم شگرد دیگر اهریمن است تا انسان را به ورطه بیزاری از هستی انداخته و از بار اعتمادش بکاهد . مویه خزان لحظه ی آدمی ، زنگ کرکننده ای است که حتا زمین را هم ناشاد می کند .
به همین دلیل باورمند به این بینش به ستایش و نیایش منش نیک و کار می ایستد تا در برابر تباهی و تاریکی و شیون و مویه پایداری کند .
منش نیک را می ستاییم ،
پایداری در برابر تاریکی را ،
پایداری در برابر شیون و مویه را . یسنا ۷۱ بند ۱۷

بازتاب چنین اندیشه ای را در هیژده سنگ نبشته ی شاهان هخامنشی ـ از داریوش بزرگ تا اردشیر سوم ـ به روشنی می توان دید:

بغ بزرگ است اهورا مزدا ،
او که این بوم را آفرید ،
او که این آسمان را آفرید
او که شــــــــادی آفرید ،
............................مردم را .

بر مبنای چنین آموزشی است که ایرانی می کوشد تا راستی را در کارهایش از میان نبرد ، باچشمانی روشن و پاک به زمین و خورشید و.... بنگرد . دستان را برای آبادانی بکار برد و از روی خرد بر دامنه ی روشنایی بیفزاید . برآمد نهایی چنین بینشی تبلور شادی است در جهانی که به گفته ی داریوش شاه شاهان در نقش رستم : اهورامزدا آنرا زیبا آفریده است.

همه ی مزدا آفریده ها زیبا هستند و انسان بخشی از این زیبایی است و زایش او نیز سزاوار نیایش و شادی است از این جهت بنا به گزارش هردوت : ایرانیان نخستین مردمانی هستند که زادروز خود را جشن می گیرند و به شادی می ایستند در این بینش زندگی و شادی همزاد و همراهند . جشن ها برآیند کار و آبادانی است و آبادانی
روشنایی است
بدرود


غŒط²ط¯ط§ظ† ظ¾ظ†ط§ظ‡ ط¨ط§ط¯
نوشته شده به دست Vandidad Pars