ایرانیان باستان

بیان گوشه ای از تاریخ ایران باستان و جشنهای آن

ایرانیان باستان

بیان گوشه ای از تاریخ ایران باستان و جشنهای آن

موسیقی هخامنشیان

هرودوت می نویسد: ایرانیان برای تقدیم نذر و قربانی به خدا و مقدسات خود مذبحی ندارند. آتش مقدس روشن نمی کنند و بر قبور شراب نمی پاشند، بلکه موبدان حاضر هستند و سرودهای مذهبی را می خوانند.

گزنفنون، دیگر تاریخ نویس یونانی نیز می نویسد: سپاهیان ایرانی به هنگام جشنها و به خصوص در حمله های نظامی، سرودهای خاص را می خواندند. وی می نویسد: ایرانیان دوره هخامنشی، نوعی موسیقی مخصوص جنگی داشته اند که در تحریک احساسات سپاهیان بسیار مؤثر بوده است و آلات موسیقی رزمی آنها مانند بوق، شیپور و طبل به همراه سرودهای مهیج به کار می رفته است. وی همچنین می نویسد، همانطور که هخامنشیان، موسیقی و سرودهای خاص جنگی داشته اند، بی شک با دیگر انواع موسیقی نیز آشنا بوده اند که از آن برای مواقع فراغت، تفریح و در جشنها و اعیاد استفاده می نمودند.

در این دوره، از سازهایی همچون انواع کوچک و بزرگ طبل، شیپور، چنگ، نوعی سنتور و چند نوع نی کوچک و نی چندگانه نام برده شده است. در رابطه با موسیقی مذهبی هخامنشی، هرودوت به قسمتهایی از کتاب اوستا اشاره می کند که در آن سرودها و مناجاتها در وقت عبادت اجرا می شده است.
< این جستار کامل خواهد شد )

یلدا

یلدا ( شب چله )

خلاصه ای از جستار یلدا ، گردآوری شده توسط گروه تحقیقی "opc" " جاب " . این جستار به 10 زبان زنده دنیا ترجمه شده و توجه همگان را به خود جلب نموده است .



هر سال در شب وصال پائیز و زمستان شور دیگری در ایران زمین برپا می شود . درازای شب به نهایت خود می رسد و یلدایی دگر را بر ما می نمایاند .
یلدا یعنی تولد و هم معنی است با نوئل از ریشه ناتالیس رومی .
یلدا که در آن خورشید زاده می شود و پس از آن روز ، مایه کار و تلاش و برکت ، افزونی می یابد .
بد نیست بدانیم شب یلدا یا شب چله پیشینه ای 6000 ساله دارد . آری ، در ایران باستان و در آئین مهر پرستی اعتقاد بر این بود که پس از هزار سال تاریکی و قحطی میترا ایزد مهر زاده می شود و با لباسی سرخ ، گاو نری را قربانی می کند که از خونش نوشیدنی ناب و از استخوانش ساقه های گندم ساخته می شود و تاریکی و قحطی به پایان می رسد و از این روست که این شب را یلدا نامیدند .
با گسترش مرز ایران زمین از یک سو به چین و از سوی دیگر به قلب اروپا و افریقا و تشکیل بزرگ‌ترین شاهنشاهی شناخته شده جهان ، فرهنگ ایران باستان به سایر سرزمین ها راه پیدا می کند و در این بین اروپائیان بیشترین تاثیر را از میترائیسم می گیرند . سالها بعد کلیسا که تاریخ دقیق تولد مسیح را نمی داند ، 21 دسامبر ، روز تولد میترا را روز تولد مسیح می نامد ، در قرن چهار میلادی با اشتباهاتی در محاسبات سالهای کبیسه این شب به 25 دسامبر منتقل می شود . ارتباط کریسمس با یلدا به همراه بسیاری از رد پاهای آئین میترائیسم در اعتقادات مردم اروپا به وضوح مشاهده می شود و ریشه تاریخی آن در کتب تاریخی بسیاری به اثبات رسیده است .
مردم این کهن دیار از دیر باز شب یلدا را تا صبح به جشن و پایکوبی می‌پردازند و برخوانی الوان از میوه‌هایی چون هندوانه، انار و سنجد می‌نشینند که این میوها هریک بار معنایی نمادین با خود دارد . سرخی این میوه ها نشان از لباس سرخ میترا است . هندوانه که قاچ‌های مدور می‌خورد چون خورشید، یادآور گرمای تابستان و فرونشاندن عطش و در امان ماندن از سرمای زمستان است و انار صندوقچه دانه‌های مروارید ، که خود نماد تناسل نسل و زایش است و شبچره‌هایی که با شکستن آن شادی را با خود به همراه می‌آورد و دمی همه را از حرف زدن باز می‌دارد .

در این شب به پاس آن روزگاران دور هم جمع می شویم و از بزرگان حکایت می شنویم ، فال حافظ می گیریم و شاهنامه می خوانیم و در دلمان باز نجوا می کنیم :

شهر خاموش من ! آن روح بهارانت کو ؟
شور و شیدایی انبوه هزارانت کو ؟

می خزد در رگ هر برگ تو خوناب خزان
نکهت صبحدم و بوی بهارانت کو ؟

کوی و بازار تو میدان سپاه دشمن
شیهه ی اسب و هیاهوی سوارانت کو ؟

زیر سرنیزه ی تاتار چه حالی داری ؟
دل پولادوش شیر شکارانت کو ؟

سوت و کور است شب و میکده ها خاموش اند
نعره و عربده ی باده گسارانت کو ؟

چهره ها در هم و دل ها همه بیگانه ز هم
روز پیوند و صفای دل یارانت کو ؟

اسمانت همه جا سقف یکی زندان است
روشنای سحر این شب تارانت کو ؟